6QGlGGfd

ماجرای دندان شیری روزبه!

من روزبه هستم، هفت ساله، که امسال باید برم کلاس اول. خیلـی خوشـحالم و هـر روز وقتـی از خـواب بیـدار مـی شـم حسـاب مـی کنـم چنـد روز دیگـه بـه بـاز شـدن مدرسـه هـا مونـده.

یـه روز صبـح وقتـی بیـدار شـدم، یـه چیـز عجیبـی اتفاق افتاده بـود و منو خیلی ترسـوند!

قصه دندان شیری کودک
لق شدن دندان شیری کودک نشانه خراب بودن آن نیست

دنـدون جلویـی مـن لـق شـده بـود و کمـی تکـون مـی خـورد. دویـدم و رفتـم جلـوی آئینـه و بـه دندونـم نـگاه کـردم، آره اون لق شـده بود. خیلی ترسـیدم. با خودم گفتـم: مـن کـه همیشـه حـرف مامـان و بابـا رو گوش می کنم روزی سـه بار مسـواک می زنـم، پـس چـرا دندونـم داره مـی افتـه.

از اتاقـم رفتم بیرون. رفتم پیش مامانم. مامانـم گفـت: چـی شـده، چـرا ایـن قـدر ناراحتـی؟ مگـه کشـتی هـات غـرق شـده؟

گفتـم: مامـان جون! شـما مگـه نگفتـی اگـه خـوب مسـواک بزنـم دندونـام خـراب نمـی شـن و سـالم مـی مونـن؟ مامانـم گفت: آره عزیزم، مگه دندونت درد مـی کنه یا خراب شـده؟ مـن دهنمـو بـاز کـردم و دنـدون لقمـو بـه مامانـم نشـون دادم: ببیـن مامـان، دندونـم لـق شـده، داره مـی افتـه، اگـه بیافتـه خیلی زشـت مـی شـم، چـه جـوری بـرم مدرسـه. یـه دفعـه مامانم خندیـد و گفت: عزیزم دنـدون تـو خـراب نشـده. اینـا دندونـای شـیری تـو هسـتند و تـو ایـن سـن شـروع بـه افتـادن میکننـد.

مطالب مفید آلا را در کانال ایتا و یا روبیکا دنبال کنید.

گفتـم: دندان شیری؟ یعنـی چـی ؟

مامـــان گفـــت: عزیـــزم هـــر بچـــه ای کـــه بـــه دنیا میـــاد بعـــد از چند ماه شـــروع بـــه دنـــدون درآوردن مـــی کنـــه، ایـــن دندونـــا ۲۰ تـــا هســـتند و بعـــد از چند ســـال لق می شـــن و مـــی افتن. تو نبایـــد ناراحت و نگران باشـــی، چون به جـــاش دندونـــای محکـــم تـــر و زیباتری درمیـــاری. تـــازه وقتـــی بری مدرســـه می بینـــی که دوســـتات هم چند تـــا دندون ندار ن. حـاال کـه فهمیـدم دندونـام خـراب نشـده، خیلـی خوشـحال شـدم. عصـری وقتـی بابـام اومد خونـه، بهش دندون لقمو نشـون دادم. بابـام خندیـد و گفـت: پسـرم داره بزرگ می شـه. بعد بهم گفت: عزیزم، بـه دندونـات زیـاد دسـت نـزن و اجـازه بـده خودشـون بیافتـن، اینجـوری بهتـره منم گفتم: چشم باباجونم

برای دریافت مشاوره رایگان با پزشکان آلا کلیک کنید

ماجرای دندان شیری خرگوش

دندان خرگوشی
دندان خرگوش کوچولو شیری بود!

یکی بـــود یکـــی نبود غیـــر از خـــدا هیچ کـــس نبـــود در یـــک جنـــگل زیبـــا یـــک خرگوش بازیگـــوش بود که خیلی هویج دوســـت داشـــت. خرگـــوش کوچولـــو هویجاشـــو زیـــر بالشـــش میگذاشـــت. صبـــح کـــه مـــی شـــد یـــک هویـــج بـــر میداشـــت و میخـــورد.

یـــک روز یـــک هویج بـــزرگ برداشـــت تا اومـــد گاز بزند دندونـــش لـــق شـــد خرگـــوش کوچولـــو خیلـــی ترســـید دویـــدو رفـــت پیشـــه آقا بـــزه آخه آقا بـــزه دکتر جنگل بـــود. آقا بزه گفت بشـــین تـــا دندونتو برات بکشـــم تا اومد وســـایلش و بیـــاره خرگوش کوچولو ترســـید و ســـریع بلنـــد شـــد و رفـــت.

خرگوش رفت پیشـــه آقا فیل و داســـتان و بـــرای فیل تعریف کـــرد. آقا فیل گفت من یک راهـــی بلدم تا دندونتو بکشـــم. آقـــا فیـــل یـــک نـــخ آوردو وصـــل کـــرد به دنـــدان خرگـــوش یـــک ســـردیگر نخ هم که می خواســـت بـــه در خونه وصل کنه خـــر گـــوش ترســـید و نگذاشـــت و دوید و رفـــت. خرگـــوش خیلـــی ناراحت بود. رفـــت و روی ســـنگی نشســـت به هویج تو دســـتش نگاهی کرد و یه گاز زد وقتی هویـــج رو درآورد دندونش رو روی هویج دید . خرگوش کوچولو خیلی خوشـــحال شد کـــه راحت شـــده بـــودو بـــا خوشـــحالی رفـــت و بـــا بقیه شـــروع به بـــازی کرد.

برای دریافت مشاوره رایگان با پزشکان آلا کلیک کنید